امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

عشق مامان و بابا

باغ وحش بابلسر

   جمعه 25 فروردین بعد از خوردن صبحانه بابایی گفت امروز بریم بیرون تو طبیعت نهار بخوریم . با امیرمحمد حاضر شده و راه افتادیم . من گفتم بریم دریا . هوا آفتابی بود . به میدان امام که رسیدیم بابایی گفت از جاده بهنمیر بریم بابلسر . گفتم خوبه تازه شنیدم اونجا بازار مبل داره میتونیم مبل هم ببینیم . به بهنمیر رسیدیم از چند تا نمایشگاه مبلمان دیدن کردیم . ( چون به زودی به منزل جدید اسباب کشی میکنیم میخواهیم مبلمان جدید بخریم ) . در کنار یکی از نمایشگاههای مبل یکسری  ....   عکسها رو ببینید متوجه میشید . امیرمحمد گفت: وای مامانی ببین چقدر قشنگن ... میشه برام بخری ؟ آخه مامانی اینار و بخریم کجا ...
3 ارديبهشت 1391